| نظر بدهید
گفتم: خسته و نا امیدم!
گفتی: هرگز از رحمت خدا نا امید نباشید. (زمر- 53)
گفتم: کسی را ندارم!
گفتی: از رگ گردن به تو نزدیکترم. (16ق)
گفتم: ولی انگار منو فراموش کردی؟
گفتی: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.(بقره-152)
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفتی: و تو چه می دانی؟ شاید آن ساعت بسیار نزدیک باشد. (احزاب-63)
گفتم: دلم گرفته!
گفتی: باید به فضل و رحمت خدا شادمان شوید. (یونس_58)
نویسنده : علی صادقی
تاریخ : شنبه 92 فروردین 31
زمان : ساعت 1:0 عصر