سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا ! دلتنگتم
برچسب ها: مذهبی (2)، پیامک (3)، نیایش عاشقانه (2)، اس ام اس (2)، نیایش با خدا (1)، دلتنگی (2)، | نظر

دلتنگتم خدا جون...

خدا یا !  خیلی دلتنگتم ... دلتنگ با تو بودن .. با تو حرف زدن و با تو خندیدن .. از تو گفتن و از تو شنیدن ....

دلتنگ روز هایی هستم که تو پا به پای من می اومدی  ... هوامو داشتی و رهایم  نمی کرد ی

در بیراهه ها را ه را نشانم می دادی

 و در ازدحام  تخیلات و ترافیک افکار ،  چراغ راهنمایی برای شناختن خط قرمزها  قرار می دادی

و مسیر عبورم را با نور مِهر خود نشان می دادی ...

دلتنگ روزهایی هستم که تمام دنیای من بودی ...

دنیای  من آنقدر بزرگ بود که سر و ته نداشت ... و برای ذهن کودکی من تو خیلی بزرگتر از آن بودی ...

دلتنگ روزهایی هستم که به هر طرف نگاه می کردم تو را می دیدم ...

گاهی در لبخند مادر بودی وگاهی در چشمان پر مهر پدر  ...

دلتنگ روزهایی هستم که وقتی صدایت می کردم  

 

انعکاس جواب تو را در همه جا و همه چیز می شنیدم ... ..

 آنروزها واسطه ای بین من و تو نبود ...یک قلب پر مِهر داشتم و یک جفت چشمان پاکی  که

خود به من ارزانی داشتی.

 با چشمانم در همه ی احوال تو را می دیدم و با قلبم  بزرگیت  و همراهیت را درک می کردم ...

هر چه بزرگتر می شدم تو را و با من بودنت را بیشتر احساس می کردم ....

 وقتی دلم تنگ می شد ...

تو را در بارونی می دیدم که از دل آسمان فرو می ریختی

 تا بشویم و محو کنم دلتنگیها و غصه هایم را در آن ...

 و گاهی که احساس تنهایی می کردم 

عشق به خودت را در من شعله ور می کردی و مرا به سوی سجاده ی  مِهر خود می کشاندی

... تاخلوت کنم با تو و بگویم از  ناگفته های درونم و

 آن لحظه سجاده ام پر از عطر حضور تو می شد

 تنهایی ام را فراموش کرده  و غرق در راز و نیاز با تو می شدم ...

 و گاهی وقتی خزان  هزار رنگ بی ثبات  ، مهمان دلم می شد 

طراوت کلام پر مهر تو بود که خزان وجودم را به بهار بدل می کرد ...

 و گاه زمستان وجودم را با گرمای محبت آمیز سخنانت گرم می کردی  ...

 آن روزها همیشه دستم را در دستان پر مهرت احساس می کردم

 و سر خوش از اینکه تکیه گاهم هستی دربرابر طوفان حوادث روزگار  و چتر حمایتی برایم هستی در برابر بارش های اسیدی

 گناه هان  ...

قلبم را به تو سپرده بودم و چشمانم در غلاف پاکی  و آرامش دیده به سوی تو داشت ....

خدایا ! حالا هم تو همان خدایی ولی من چی ؟

 فاصله افتاده بین ما ... آنقدر فاصله که دیگر صدای تو را از پژواک درونم هم نمی شنو م ...

وقتی صدایت می کنم می دانم تو می شنوی و جواب می دهی  ...

ولی من طنین جواب تو را در هیاهوی سکوت  و سکوتِ صدا گم می کنم ...

 حالا ابرهای غفلت و بی توجهی سایه ای سیاه بر قلبم افکنده و نمی گذارند همراهیت را احساس کنم

.. . احساس تنهایی وجودم را در برهوت کویر در زمستانی سوزناک فرو برده  و

غبار های غفلت ، چشمانم را  از دیدن نورت محروم کرده  و

تازیانه های سرد دوری از تو سرم را به زیر برف نشسته بر شن زار کویر فرو برده  و

هر از چندی که با نسیم لطف تو  ابرهای تیره به کناری رفته  و

گرمای وجودت را در سر زمین یخ زده ی دلم احساس می کنم 

جوانه ی امید به  بودن دوباره ی با تو در وجودم سبز می شود  .. .

 ولی افسوس که نا امیدی مکرِ شیطان ،  جوانه ام را سر می بُرد   و

زمستان یاس و نا امیدی را مهمان دلم می کند ...

 خدایا !  در این یخبندان وجودی ، دلم تنگ دست های  گرم و چشمهای مهربون توست ...

خدا یا ! مثل اون قدیما  هوامو داشته باش ، دستم را بگیر  و مرا به حال خود وا مگذار ...

خدا یا ! می دونی که دوستت دارم  ....  کمکم کن تا ثابتش کنم ...

 نمی خواهم در  هم همه های گنگ  زمانه به فراموشی سپارم صدای رسای تو را  و

در سراب توهمات گم کنم وجود حقیقی تو را ..

خدایا ! امیدم به باران  رحمت و غفران توست  ....

الهی ! طبیعت را با باران رحمتت زنده می کنی  و

 می شویی  سیاهی های و شوره زاری زمین را  و می رویانی جوانه های زندگی را از دل سرد و

یخ زده ی آن ....

 الهی ! دل کویری و شوره زار من هم نیاز به باران غفران تو دارد ...

 غبار های تیره ی چشمانم ر ا با باران مغفرت خود پاک کن  و

بر سیاهی های قلبم از وجودت ببار تا دوباره درک کنم وجود و همراهی تو را ...

 پاک شوم از هیاهوی درون  و بشنوم صدای دلکش تو را ....

 خدا یا ! دلتنگ دیدن مهر و محبت تو هستم ...

و سجاده ی نیاز من این روزها  عطر حضورت را به تمنا نشسته است ....

خدا یا !  با چشمانی پر از اشک  و دلی خسته از این همه دوری  تو را می خوانم و

تو را صدا می زنم .... دوستت دارم  .. می خواهم وجودم غرق در صفا و صمیمیت تو شود .. .

الهی ! زنگارهای غفلت را از وجودم پاک کن  و چشمم را مجددا لایق دیدن نور وجود خود قرار بده ...

خدا ی مهربانم !  این روزها دلم بیش از هر زمان دیگری برایت تنگ شده .. ..

دلتنگتم .. دلتنگ با تو بودن  و با تو حرف زدن ...  دلتنگ از تو گفتن و از تو شنیدن ...



نویسنده : علی صادقی
تاریخ : شنبه 92 فروردین 31
زمان : ساعت 7:37 عصر


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir




 

کل بازدید: 101539
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 96
تعداد کل پست ها: 60

دانشنامه عاشورا

روزشمار محرم عاشورا






پایگاه جامع عاشورا